سلام
چقدر زيبا به هم رسيديد.
من و همسرم هم با داستاني مشابه داستان شما به هم رسيديم.
داستان ما از بين الحرمين شروع شد.
اما فعلا به دليل مشكلاتي،من و همسرم از يكديگر دور افتاده ايم.
وبلاگ شما رو كه مي خونم يه كوچولو حسوديم ميشه و گاهي اشكم هم در مياد،شما خوب مي فهميد چقدر دوري از همسري كه به اين راحتي ها بدستش نياوردي سخته...
پس برامون دعا كنين كه بتونيم طاقت بياريم و هر چه زودتر اين دوري طاقت فرسا تموم بشه!!!