دل نوشته - عشـــقولانــه
خانه
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
:: :: بازدید دیروز
::
:: آرشیو ::
دل نوشته
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودمان ::
:: اوقات شرعی ::
:: لوگوی
وبلاگ ::
:: دوستان ما ::
:: لوگوی دوستان ما ::
:: نوای وبلاگ ::
|
85/8/20 :: 1:0 عصر سلام بر عشقولانه ها نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/16 :: 11:0 عصر بازم سلام گُل ز ریشــــــــه اش بوســــه ز گِل می گیرد گــــر گُـــل جـــدا ز گِـــل شـــــود می میرد می خوام بگم که عشق و هوس به قول جناب مدیر 2 مقولن... یه دفه خدایی نکرده زبونم لال اشتباه نگیریشاااااااااا نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/12 :: 10:0 عصر کامنت شمارهی 3: بازم سلام نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/9 :: 1:0 عصر سلام رفقا نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/7 :: 6:0 عصر سلام 4.معمولا زندگی انسان ها در سایه انتخاب هاشونه و یه انتخاب می تونه یک عمر زنگی آدم رو دگرگون کنه. مخصوصا اگه اون انتخاب انتخاب همسر و شریک زندگی باشه. مسئله بیشتر اینجاس که گاهی آدما اول عاشق میشن بعد ملاکها و ارزش هاشونو با معشوقشون سبک و سنگین می کنن. غافل از این که اول باید عاقلانه انتخاب کنن بعد عاشق بشن... 6.سن ازدواج که بالا میره ترس از مسئولیت ، ترس از انتخاب نادرست و هزار تا ترس دیگه نمایان میشه و این باعث میشه سن ازدواج باز هم بالا بره و این ماجرا همچنان ادامه داره.... تو تهران پسره 33 سالشه میگه هنوز فرصت هست 7.ای کاش همه می فهمیدن که خدا بزرگه و باید تو زندگی یه کم امید داشته باشن و توکلشون به اون باشه و اینقدر به این پول و اقتصاد گیر ندن 8.میگن وقتی خواستی به یکی دل ببندی، به اونی دل ببند 9. ای کاش مردا هم قدر خانم خصوصیشون رو می دونستن. کم پیدا میشن مردایی که بدونن خانومشون با همین حفظ حجاب چه لطفی در حق زندگیشون میکنه و کمتر پیدا میشن مردایی که به این خاطر از خانومشون تشکر کنن... 10.من اهل شعار نیستم، زیبایی خیلی مهمه، اما از ایمان مهم تر نیست... 11.مقوله ازدواج دیگه داره تبدیل میشه به معضل. خیلی جای بحث داره. اما امروزه بیشتر مشکلات بهونه است . مو ضوع غلبه ی خوی حیوانی بر انسانیته . طمع، شهوت، تنوع طلبی، دنیا را همه چیز دیدن . حرف مردم، عرف، هزینه و تجمل و غیره ... (این حرفای زیبا هم از حاج آقا انجوی نژاده که فکر می کنم اینم خیلی جای بحث داره) خانمی می خواستم بگم برا اینکه مطالبت احتیاج به فکر وتامل داره اینقدر تند تند آپ نکن تا هم وقت کنیم بیایم ببینیم هم بتونیم در مورد مطالبت فکر کنیم. (اون موقع نگین چرا چند روزه آپ نمی کنی... دوستان مانع پیشرفت ما شدن
![]() ![]() نظرات دوستانو خوندی؟ واقعا گل ![]() کامنت شمارهی 1 : نمی دونم تا حالا پشت کنکوری بودی یا نه...؟ من که نبودم... اگه بوده باشی حتما برات پیش اومده که واسه انتخاب رشته و اولویت بندی ![]() تازه شاید کلی وقت گذاشتی تا مهندس فلانی یا استاد بهمانی رو پیدا کردی...درست می گم یا نه؟ خدائیش این کنکور و دانشگاه مهمتره یا اون کنکور و دانشگاه...؟ این مال سه چهار ساله و اون مال یه عمره (گذشته از این که مال اون یکی دنیامونم هست ![]() ![]() ![]() ببین چقده ارزش پیدا می کنه اون انتخاب، انتخاب یه متخصص یکی که تو تموم ثانیه های زندگیت هواتو داره و خودشم دلیل انتخابشو می دونه... یه مثل معروف هست که می گن قسمت مثل سیبایی می مونه که قاچ کرده بندازیش تو، یه گردونه... بعد هر چی این گردونه هم بچرخه بازم اون دو تیکه سیب هم شکل که (در اصل یه سیب کامل بودن) به هم می رسن و دوباره یکی می شن...و بقیهی سیبا هم به همین ترتیب... (می خوام بگم روزها و ماهها و سالهای سال هم بگذره ![]() ![]() اسم سیب اومد، منو یاد ![]() ![]() ![]() ببین ![]() و یه اشاره ای هم به حرف جناب مدیر داره (که عشق ![]() ![]() بعدم یه چیزم از من تو دفتر خاطرات دلت بنویس: « ای کاش راه و هدف معلوم، راهبر نیز معلوم، تا معادلهی2 مجهولی در سرشت آدم ها پدید نمی آمد...» جواب بقیهی سوالها رو بزار واسه بعد... نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/1 :: 1:0 عصر هرکی تو یه چی گیره! یکی دنبال عشق می گرده نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/8/1 :: 3:0 صبح راستش امروز که داشتم دنبال ناگفته واسه وبلاگم می گشتم... هر چی این ذهنو ورق زدم نفهمیدم این بار چیو بگم نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/7/27 :: 3:0 صبح یادم رفته بود مطلب قبل رو کامل کنم گــــر در طلب گوهـــــــــر کانی، کانی گر زنده ی بوی وصــــــــل جانی، جانی می خواد بگه ارزش تو به اندازه ی اون چیزیه که دنبالشی... می خواد هر چی باشه. خدا، پول، مقام، زیبایی، دنیا... نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/7/26 :: 3:41 صبح بازم سلام صورتت زیبای اش در سیرت اســت برترین گوهــــر برایت غیـــــــرت است نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
85/7/22 :: 7:0 عصر اون روز راجع به این که آیا باید ازدواج کرد؟ با هم صحبت کردیم. تا حدی تونستیم جواب و پیدا کنیم.(امید وارم قانعتون کرده باشه)... اما بحثمون نیمه کاره موند.قرار شد بیشتر راجع به اون لباس (لباس ازدواج و می گم) گپ بزنیم.تا اونجا رفتیم،که این لباس عیب رو می پوشونه. هم عیب ظاهر رو، هم عیب باطن رو...اما دوستی برام نظر گذاشته که:(من که دوست ندارم هرجور لباسی بپوشم ،می خوام لباسی بپوشم که بهم بیاد و به دلم بشینه)منم به این دوست محترم می گم: اصلا باید این لباس بهمون بیاد،باید اندازمون باشه و به دلمون بشینه. ولی نباید گول ظاهر لباسو خورد.و باید جنسش خوب و بهمون شخصیت بده...(ان شاء الله راجع به انتخاب مورد مناسب بازم اختلاط می کنیم) بحثو عوض نکنیم.این لباس معجزه میکنه.هوش و حواسایی که همیشه پرتن بوسیله ی اون جمع میشه. ز دست دیده و دل هر دو فریاد ******** که هر چه دیده بیند دل کند یاد واقعا نمازی که فکر توش منحرف نشه اون نماز اثر خودشو می زاره. بعد اون موقعست که معنی « أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُِّ الْقُلُوب» رو می فهمی. اون موقعست که می شی مصداقش و آرامش و شیرینیش رو احساس میکنی... حالا دیدی که خیلی خوبه! نویسندگان : ریحــــانه و مهدی
|